لیلی زیر درخت انار
این عکس خوشگلو دایی گرفته ومنو یاد این داستان کوتاه از خانم عرفان نظر آهاری انداخت ...
لیلی زیر درخت انار نشست.
درخت انار عاشق شد.گل داد .سرخ سرخ.
گلها انار شد.داغ داغ.هر اناری هزار تا دانه داشت.
دانه ها عاشق بودند.دانه ها توی انار جا نمی شدند.
انار کوچک بود.دانه ها ترکیدند.انار ترک برداشت.
خون انار روی دست لیلی چکید.
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.مجنون به لیلی اش رسید.
خداوند گفت:راز رسیدن فقط همین بود.
کافی است انار دلت ترک بخورد....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی