حال وهوای بارانییییی
پیغام دلنواز تو آمد به سوی ما
بوسیدمش به دیده ی گریان نهادمش
از ترس آنکه سیل سرشکم بشویدش
از دیده بر گرفتم و بر جان نهادمش
سلام به دوستای عزیزمون .
این شعر زیبا تقدیم به شما به خاطر اظهار لطفتون در پست قبلی به من و همسرم.
وسلام به دختر مهربون خودم که اگه اون نباشه میخوام دنیا نباشششششششششششششششه
الان که دارم این مطلبو مینویسم تو خوابی و یک ساعتی میشه که از مرکز بهداشت برگشتیم.خدا رو شکر وزنت به هفت کیلو رسیده بود و دکتر اونجا راضی بود از این اضافه وزنت در این ١٥ روز.
از خبرای جدید بگم برات که عمو به سلامتی مراسم ازدواجشون انجام شد و زندگی مشترکو آغاز کردن.
توی این مدت همش بغل اینو اون بودی وحسابی تنبل شدی وحتی سینه خیز رفتن رو هم فراموش کرده بودی
چند روزی یه کمی من وبابا با تو سخت گیری کردیم تا حداقل سینه خیز رفتنو یادت بیاد.حسابی غر غر میکردی اما جواب داد ودر کمال ناباوری سینه خیز رفتن فورا تبدیل به چهار دست و پا رفتن شد وحتی دستت رو روی پا وشونه ی ما میذاری وپا میشی.
و اینجا باران سوار بر خر آرزوهاست. علاقه عجیب تو به این الاغ وصف نا شدنیست
و اینم یه عکس دیگه که از سفر گناوه جا مونده بود .راستش این بهترین خرید اون روزمون بود.با همکاری عمو شهاب وخاله
چند شب پیش هم من و شما وبابایی ساعت 5/10 به زیارت حضرت سید علا الدین که بین ما شیرازی ها به آستانه معروف هستند رفتیم وخیلی خوش گذشت .چون برای اولین بار بود که حرم را اینقدر خلوت میدیدم .دو سه نفری بیشتر آنجا نبودند.اینقدر حال وهوای زیبایی بود که دلمون نمی خواست از حضرت خداحافظی کنیم. جای همه دوستانمون سبز.
حضرت سید علا الدین حسین از فرزندان امام موسی کاظم و برادر امام رضا هستند. وهمچنین به نظر من صحن وسرا شون با وجودی کوچکی حال وهوای برادرشون امام رضا رو داره
باران عاشق آیینه کاری های حرم شده بود
و بعد از اونجا به زیارت حضرت شاهچراغ رفتیم .باز هم جای همه خالییییییییی.
دعا کن دلم بوی باران بگیرد.......
این گلهای زیبا نثار چشمان قشنگتون که به ما سر زدید.