ما اووووومدیم
سلام به همه ی دوستای گلمون که با اظهار لطفشون ما رو شرمنده کردند.
یه عذر خواهی دیگه به خاطر این تاخیری که به وجود اومد.
این روزا سرم خیلی شلوغ شده ودر گیر گرفتن گواهی نامه هستم .از یه طرف دیگه هم هوای شیراز حسابی بهاریه وخواب توی این حال وهوا عجیب می چسبه.
از باران بگم که راه رفتنش دیگه تبدیل به دویدن شده .در واقع دیگه راه نمیره برای دستیابی به خواسته هاش بدون در نظر گرفتن طول و عرض وارتفاع محیط فقط میدوه.
فوق العاده کنجکاو شده وعلاقه شدیدی به در داره (مثل فامیل دور) در اتاق وکوچه و در بطری وقابلمه...
اگه خدای نکرده در خونه باز باشه در یک چشم به هم زدن غیب میشه و شروع به پله نوردی میکنه.
عاشق تغییر دادن جای اسباب بازی هاشه .بیشترم دوست داره اونارو داخل کابینت وکشو های آشپزخونه جا بده.این کاراش در واقع داغونم کرده ...
تا الان ٦ تا دندون داره ومهارت زیادی در دندون گرفتن دوست داراش.
عمه *دایی*آب*به به*بی بیب(ماشین)*هتی(هستی)*پر(سپهر)*یک دو سه ومامایی و یه عالمه کلمات دیگه .
موهاش حسابی فر فری شده واصلا شانه نمی شه. قبل از اینکه چند تا از عکسای باران رو براتون بذارم باید بگم که بازم یه مدتی نیستیم این دفعه دیگه ربطی به آب و هوا نداره بلکه عازم زیارت امام رضای عریزم هستیم .امیدوارم بازم مارو ببخشید.
این بز بزی مال بارانه و علاقه عجیب این دوتا به هم وصف ناشدنی هست.