ماجرایی خوشگل مامان
سلام باران مامان.ببخش که این روزا دیر به دیر میام توی وب برات مینویسم .
آخه از یه طرف باید به تو برسم از یه طرف دیگه به کارای خونه که اصلا تمومی نداره.
چند روز پیش از بس که دستاتو به خاطر لثه هات توی دهنت کردی رنگ دستای خوشگلت عوض شده بودند.
به خاطر همین هم دیگه طاقت اینو نداشم وتا بابایی اومد خونه بردیمت دکتر .دکتر معاینت کردو فهمیدیم این بی قراری ها به خاطر اینه که گوشات عفونت کرده و درد می کنن.
حالا خدا رو شکر یکمی بهتری به لطف آموکسی سیلین که می خوری.
دختر صبورم اینم چند عکس خوشگل از شما بعد از امدن از حمام .به خاطر گوش های نازنین شما که درد میکنه این روسری رو سرت کردم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی