سیده بارانسیده باران، تا این لحظه: 13 سال و 29 روز سن داره

باران بهاری

خبرای جدید

سلام .اول از همه میلاد امام رضای عزیزم رو به تو دختر مهربونم وتمام دوستای گلمون تبریک میگم. بالاخره تونستم نذرمو ادا کنم ودیروز شنبه 16 مهر ماه جشن میلاد امام رضا رو گرفتم بیشتر مهمونا زحمت کشیدن و تشریف آوردن.خیلی خوش گذشت جای همه سبز بود. مامان جون هم زحمت کشیدن آش دندون برات درست کردن که خیلی خوشمزه بود چون تو هنوز دندون در نیاوردی .جلو جلو برات درست کردن.متاسفانه یادم رفت عکس بگیرم. از بس که روز پر کاری بود.                  از خودت بگم که خیلی وروجک و اذیت کن شدی.واِژگان صداهایی که میگی جدید وبا مزه تر  شده وحروفی مثل (ما  و&nb...
17 مهر 1390

خدا کند فردا باران نبارد!!!

سلام . بارانی گلم رو باید فردا ببرم واکسن ٦ ماهگی شو نوش جان کنه .برامون دعا کنید. امروز هرچی تونستی شیطنت کردی.فقط نگات کردمو خندیدم.تا فردا صبح آزادی هر آتیشی که دلت می خوات ببارونی..................... ...
10 مهر 1390

بدون عنوان

میشه اسم پاکتو رو دل خدا نوشت میشه با تو پر کشید توی راه سرنوشت میشه با عطرتنت تا خود خدا رسید میشه چشم ناز تو روتن گلها کشید. روز دختر را به پاره تنم دخترم وتمام دختران نی نی وبلاگ تبریک میگم. ...
7 مهر 1390

دست گل بابا

سلام بابای قشنگم خیلی وقت بود می خواستم برات مطلبی بنویسم و عکسهای کمدت و تخت تو که خودم برات درست کردم برات بگذارم تو وبلاگت اما چه کنم که سرم شلوغ بود و کمی ام تنبلیم میشد بابایی. خوب دیگه بریم سراغ عکسها........   اینم تختت بابایی که به حالت گهواره در می اید امیدوارم بابایی ازشون خوشت بیاد این کمترین کاری بود که می تونستم برای دختر گلم بکنم دوست دارم. راستی بابایی دایی وعموها هم خیلی کمکم کردن ...
7 مهر 1390

عکس های با مزه باران

این تاب و امتحانی آوردم ببینم چه جوریه ؟.اندازت شده یا نه ؟چون آماده نصب نبود بابا زحمت کشید اونو گرفت وتو سوار شدی با دوتا حل کوچولو خوابت برد اینم توپی که تو خیلی دوستش داری و وقتی می بینیش میپری روش این سری که داشتی بازی میکردی منم در حالی که از پشت تو رو گرفته بودم وحواسم به تلوزیون بود دیدم صدات نمیاد نگات کردم دیدم خوابیدی. این جا هم منطقه ای به نام سر بست هست که واسه تفریح رفته بودیم وشما خواب بودی زمانی که رسیدم با اخلاق بسیار خوب از خواب بیدار شدی اینجا هم زمان برگشتن در دامنه  کوه دراک عمو شهاب و خاله برامون ذرت درست کردن وانگاری تو خیلی از بوی اون کلافه شده بودی وگرسنت شده بود. ...
31 شهريور 1390

شروع غذای کمکی برای باران

سلام باران عزیزم ببخش مادر که ویروسی شدن کامپیوتر وقطع شدن اینترنت باعث شد  که دیر این مطلب و واست بنویسم. ١٢ شهریور ماه بود که همراه بابا تورا به مطب دکتر محمدیان بردیم خیابان ها عجیب شلوغ بودند وهوا هنوز گرمو آلوده.... دم در مطب مثل همیشه هیچ جای پارکی نبود وباز همان جای سابق توی کوچه پس کوچه های اطراف ماشین را پارک کردیم و رفتیم. چون از صبح برات وقت گرفته بودم طولی نکشید وارد اتاق دکتر شدیم ودکتر با دیدن تو با خنده وذوق به ما خوشامد گفت.                  معاینه گوش حلق و بینی شروع شد . شیطنت می کردی وچند بار خ...
22 شهريور 1390

عکسای جدید باران

بی شباهت به آن همه ای که تا کنون شناخته ام... بی ریا تر    غم خوارتر  وشریف تر از دیگران آشنایی من وتو زندگی ام را بس دگرگون کرده بیش از آنکه بدانی در من ریشه دوانده ای دل خوشی زندگی ام شناختن توست می خواهم بدانی دوستت دارم و عزیزت میدارم که تو هماره  محبوب منی                                 این عکسا رو دایی محسن عزیز گرفته .دایی دستت درد نکنه. بسه دا...
14 شهريور 1390